تلنگر ....

سلام..سه نفر جواب آزمایش هایشان را در دست داشتند . به هر سه ، دکتر گفته بود که بر اساس آزمایشات انجام شده به بیماری های لاعلاجی مبتلا شده اند به صورتی که دیگر امیدی به ادامه زندگی برای آنها وجود ندارد ..

برای خواندن ادامه به ادامه مطلب تشریف بیارید ...

قهرمان زندگی ....

سلام .. یکی از هم قبیله ایها بنام عسل نوابی متن زیبایی را برایمان ایمیل کردند که با افتخار در قبیله میگذاریم ... از ایشان و قلم زیبایشان و شما عزیزان که همیشه همراه قیبله هستید سپاسگزارم ... بهترینها و گرمترین اتفاقهای خوب  را در این روزهای سرد زمستان برایتان آرزو میکنم .. برای خواندن دلنوشته عسل نوابی عزیز به ادامه مطلب تشریف بیاورید ... ممنون از عسل نوابی

حسین بیشتر از آب تشنه لبیک بود ...

سلام..این روح حسین بود که تشنه ی جام های لبیک بود وگرنه جسمش را از همان هنگام که حجه الوداعش را در عرفات ناتمام گذارد،پاره پاره ومثله شده دیده بود ومی دانست که می میرد.حسین تشنه آب نبود،همچنان که عباس نبود..

روز نهم محرم الحرام .. ( تاسوعا ) ...

سلام.. در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامه‏ای كه از عبیداللّه‏ داشت از "نُخیله" ـ كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود ـ با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه‏ را برای عمر بن سعد قرائت كرد..

حرفهای در گوشی ....

سلام..خیلی سخته قد یه کوه بزرگ حرف تو دلت باشه..بغض داشته باشی..پر از اه باشی و لبریز از حرفهای ناگفته..اما نتونی به هیچ کسی بگی..به خدا سخته اغوشی نباشه که محکم بگیرتت تو بغلش نازت رو بکشه..دست رو سرت بکشه بهش پناه ببری..ناز کنی براش..

ما تنهایان و بی کسان عالم ...

سلام..عزیز دل!تو در پشت پرچین آسمانی كدام معنویت پنهان شده ای كه چشم مادی هیچ..كبوتر اشتیاقی نمیتواند پیدایت كند؟تو بر سجاده كدام ابر نماز میخوانی كه هر بار صاعقه ای آرزوی دیدارت رابه آتش میكشد؟تو آیینه دار تجلی كدام صفت خداوندی كه همواره در مرز میان ظهور و اختفا گام میزنی؟..

به یاد غزل ابوالفتحی که خیلی چیزها یادمون داد..شادی روحش یه حمد و سوره بخونید..روحش شاد..

سلام..طایفه ی ماه عسلیها..اونایی که سینه سپر میکنند سرشون رو بالا میگیرندو ادعا میکنند مثل خیلی کسای دیگه نیستند و اسمش رو ماه عسلی میگذارند خیلی خوب میدونند که قدر دان همه ی اونهایی باشن که ازشون یاد گرفتند..مخصوصا قدر دان اونایی که اومدن نشستن جلوی دوربین تو چشمهای من و تو زل زدند و همه ی دردهای گذشتشون رو که کوه رو آب میکرد به خاطر من و تو دوباره مرور کردند..غزل ابوالفتحی با جون و دل از دردهاش گفت و یادمون داد ..یه مصاحبه با همشهری جوان داره که خیلی خوبه..میتونید در ادامه ی مطلب ببینید..روحش شاد..التماس دعا..یا علی..

میلاد هم با یک سرماخوردگی اسمانی شد..و این است قصه ی نا تمام روزگار..

سلام..خبرهایی که اسمانی شدن ماه عسلی ها رو همراه داره همواره از بدترین لحظات زندگی منه..میلاد عزیز و دوست داشتی ماه عسل هم دعوت حق رو لبیک گفت و پدر و مادر گلش رو تنها گذاشت..اخی یادش بخیر میلاد چقدر نگاه معصومی داشت..روحش شاد و یادش گرامی..یک حمد و سوره واسش بخونید..در ادامه ی مطلب میتونید به قسمتی که اون در ماه عسل بود مراجعه کنید..جالبه بدونید روزی که میلاد مهمون ماه عسل بود روز رفتن بابک معصومی بود..التماس دعا..یا علی..

همین الان بدون هیچ مناسبتی پاشیم بریم بزرگترین نعمتی که داریمو تو بغل بگیریم و دستای زحمتکشش رو ببوسیم..

سلام..مردی مقابل گل فروشی ایستاد.او می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش دهد تا برایش پست شود ..وقتی از گل فروشی خارج شد ٬ دختری را دید که در کنار درب نشسته بود و گریه می کرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید : دختر خوب چرا گریه می کنی ؟..دختر گفت : می خواستم برای مادرم یک شاخه گل بخرم ولی پولم کم است . مرد لبخندی زد و گفت :با من بیا٬ من برای تو یک دسته گل خیلی قشنگ می خرم تا آن را به مادرت بدهی..وقتی از گل فروشی خارج می شدند دختر در حالی که دسته گل را در دستش گرفته بود لبخندی حاکی از خوشحالی و رضایت بر لب داشت.. مرد به دختر گفت : می خواهی تو را برسانم ؟ دختر گفت نه ، تا قبر مادرم راهی نیست!..مرد دیگرنمی توانست چیزی بگوید٬ بغض گلویش را گرفت و دلش شکست.. طاقت نیاورد٬ به گل فروشی برگشت٬ دسته گل را پس گرفت و ۲۰۰ کیلومتر رانندگی کرد تا خودش آن را به دست مادرش هدیه بدهد..شکسپیر می گوید: به جای تاج گل بزرگی که پس از مرگم برای تابوتم می آوری، شاخه ای از آن را همین امروز به من هدیه کن..دوستای عزیزم یه هو نمیدونم چی شد این پست رو گذاشتم بدون هیچ مقدمه ی اولیه ..شاید واسه خاطر این باشه که از مادرامون غافل شدیم..شکر این نعمت بزرگ رو به جا نمیاریم..محبت کردن به پدر مادر بهونه و مناسبت نمیخواد..بلند شو همین حالا دست مادرت رو ببوس و بگو خدایا شکرت که این نعمت بزرگ در کنارمه..خدایا شکر..التماس دعا..یا علی..

حضور در حرم امام رضا ....

سلام..دلنوشته ی خانم زهرا حسینی از حضور در حرم امام رضا( ع ) ...... ممنون از زهرا حسینی ....